برای کسانی که نمی دانند، باید گفت که Limbo (برزخ) یک بازی دو بعدی به سبک پازل است که شما با چپ و راست رفتن، بالا و پایین پریدن، تعامل با اجزا و عناصر محیط، دوری کردن از خطر ها و سرآخر حل پازل های مختلف در بازی به پیشروی ادامه می دهید. در بازی هیچگونه پیچیدگی خاصی وجود ندارد، نه امتیازی برای رد کردن مرحله ها، نه جون بی نهایت و خوب شدن تدریجی شخصیت و نه دکمه ها و راهنمایی هایی که به شما بگویند چه کار باید کنید. از ابتدایی ترین لحظه بازی شما خود باید بفهمید که با چه دکمه هایی یا در مورد اسمارتفون ها با چگونگی لمس صفحه شروع به حرکت کنید و اگر خوش شانس و حواس جمع باشید، بازی را در سه ساعت به اتمام می رسانید. (اگر نباشید قرن ها طول می کشد!)

Publishers: Playdead, Microsoft Studios
Developers: Playdead, Double Eleven
Genre: Platform, Puzzle
Platforms: PlayStation 3, Xbox 360, Android, Microsoft Windows, PlayStation 4, iOS, PlayStation Vita, Xbox One, GNU/Linux, Mac OS

با اینکه پریدن و جهیدن و از این مصدرها, تقریبا تمامی کارهایی است که در بخش گیمپلی انجام می دهید، این ها نمی توانند حس و حال بازی را به درستی توصیف کنند و بگویند که چرا Limbo اینقدر خاص است.
این به عهده ی بخش احساسی بازی است. هسته بازی ب گونه ای شما را جذب خود می کند که پس از چند دقیقه بازی کردن، خود را در شخصیت بازی گم می کنید. وقتی پس از مدت ها آوارگی و فرار از دست عنکبوتی که با هر قدم شاخک هایش خود را نزدیک تر میکند به انسانی دیگر برخورد می کنید و در کمال ناباوری تنها کاری که او می کند فرار و بعد تر تلاش برای کشتن شما است. یا زمانیکه صدای اره برقی ای را در دور دست می شونید و می دانید که به زودی چه چیزی در انتظارتان است, آن لحظه است که می فهمید این یک بازی معمولی نیست.
شگفتی این بازی به آن است که با ساده ترین خصوصیات شما را با خود همراه می کند. هیچ پشت زمینه داستانی ای در بازی وجود ندارد و این باعث می شود که شما با شخصیت داستان که پسرکی در تاریکی است هم ذات پنداری کنید. تنها چشمان پسرک دارای نور هستند که زمانی که بر اثر اشتباه شما به مرگ دردناکی می میرد آن ها هم خاموش شده و او نیز به تاریکی بازی می پیوندد. بازی با بهره وری از همین عناصر ساده تجربه ای ناب را در اختیار شما قرار می دهد باعث می شود شما دو تا سه ساعت را بکوب بر روی دستگاه خود قفل شوید.
این یک حقیقت علمی است که ذهن ما در تلاش است تا ما همه چیز را کامل ببینیم. در تلاش است تا قسمت های ناقص اجسام را پر کند. سازندگان بازی با استفاده از این ترفند تصمیم گرفته اند تا برای شخصیت اصلی هیچ گونه ویژگی ای قرار ندهند، صورت قهرمان عاری از جزییات و در کل تاریک می باشد. چراکه بار ها پیش آمده که ما صورت شخصیتی را که با رندر کردن مدل دارای میلیون ها CGI حاصل شده است. بی کیفیت و بی حس می بینیم. زیرا علاقه ای به پر کردن نواقص آن نداریم. پس وقتی داستان لیمبو پیش می رود ما فقط یک حس کلی از شخصیت را می گیریم و بقیه مخلوطی از عواطف خودمان و اتمسفر بازی است. به این برکت قسم الان مسیر زندگیم عوض شد!
این ها از تنبلی سازندگان نیستند. بلکه یکسری تصمیمات دقیق و محکمی هستند که کمتر کسی ریسک انجام آن ها را میپذیرد. در بازی هیچ‌ گونه رنگی به غیر از سایه ها و روشنایی تماما نورانی وجود ندارد. هیچ موسیقی خاصی به غیر از صدای باد، آب و خاکی که زیر پای شخصیت داستان با قدم زدن حرکت می کند وجود ندارد. هیچگونه مکالمه ای، ماموریتی و یا مدیریت اسلحه ای وجود ندارد. تنها عناصری در بازی وجود دارند که با وجود و یا نبودشان دست به دست یکدیگر داده تا حس درماندگی و ویرانگی را در بازی ایجاد کنند. و اینگونه بازی شروع می شود.
گرافیک بازی همانگونه که گفته شد ترکیبی از رنگ های سیاه، سفید و خاکستری است که نمایانگر تاریکی یا روشنایی محیط هستند. نورپردازی بازی خیره کننده است و در کل گرافیک بازی تم آن را کامل می کند.
گرافیک با گیم پلی بازی رابطه تنگاتنگی دارد. چراکه شما در این بازی می میرید،اینطور بگویم در این بازی قرار است زیاد بمیرید! پازل ها کشنده هستند و تقریبا همه جا پر از تله ها و موانع طبیعی است. شما بی نهایت بار می توانید از نو زنده شوید و چیزی به اسم گیم اور وجود ندارد. شما با یک ضربه و یا یک سقوط خوب می میرید. بیشتر پازل های بازی را طبق روش آزمون و خطا حل می کنید و در حل آن ها هم فقط یک سلاح دارید: عقل خودتان. پس ناراحت نشوید اگر نمی دانستید که زیر پایتان ناگهان تله ای پیدا شد که آن را ندیده بودید. زیرا معمولا آن چیزی باعث مرگتان می شود که هنوز نمی دانید که قرار است آنجا حضور داشته باشد. باید زمان و مکان آن ها را به خاطر بسپرید تا دفعه های بعد این وضعیت تکرار نشود.
Limbo ابتدا بر روی کنسول XBOX منتشر شد و پس از مدتی بر روی PC و PS3 به همان خوبی و کیفیت پورت شد. اندکی بعد هم راه خود را به اسمارتفون های اندروید و iOS پیدا کرد تا همگان بتوانند از آن لذت ببرند. در نسخه PC کار راه رفتن و دویدن به چهار کلید جهت دار سپرده شده و بقیه کار ها هم با space انجام می گیرد.در کل شما توانایی تغییر جای دکمه ها را ندارید که برای یک بازی کامپیوتری خصوصیت جالبی نیست. ولی کنترل های بازی در همان پلتفرم هم حس و حال اساسی بازی را در شما منتشر می کنند.
ممکن است با خواندن این نقد فکر کنید که من هوادار تعصبی این بازی هستم که یک بازی سه ساعته را بزرگ جلوه می دهم. ولی اگر خود آن را تجربه کنید می بینید که اوضاع این طور نیست و این بازی سه ساعته که حجمی زیر دویست مگابایت را دارد، چه تاثیری می تواند داشته باشد. که برای یک بازی خوب لازم نیست تا خروجی بزرگ و عظیم صورت گیرد، بلکه لازم است هدفی پشت آن باشد. و دیگر هیچ.

نمرات:

گرافیک: ۹٫۲
گیم پلی: ۹٫۵
صداگذاری: ۹
جذابیت: ۱۰

نمره نهایی: ۹٫۴

نکات مثبت: تجربه عالی یک بازی پازل، اتمسفر تاریک، هوشمندانه و روش خاص حل پازل ها
نکات منفی: شخصیت های اولیه نسبت به دیگران جذاب ترند، جایی برای ترسو ها نیست.

[تنها کاربران عضو قادر به دیدن لینک میباشند.]