دانلود رمان به همین سادگی
خلاصه:[تنها کاربران عضو قادر به دیدن لینک میباشند.] می*گفت نباشم؛ چون حس می*کرد سادگی*اش این روزها خریدار ندارد؛اما داشت، من خریدار بودم همه*ی سادگی*های عاشقانه*اش را.قدم زدم کنارش در جاده*های سادگی، تا بفهمد من فقط عشق را با یک رنگ کنارش می*پسندم، آن هم به رنگ سادگی.اصلاً سادگی یعنی زندگی؛ یعنی خودت باشی و او دور از همه*ی حرف*هایی که نمی*ارزد حتی به گوش کردن. دور از لذت*هایی که فقط برای چند ثانیه و گذرا است و فقط زرق و برق دنیا.اصلا سادگی؛ یعنی خودِ خودِ عاشقی.
پیشنهاد می شود
دانلود رمان نفرین قرمز
قسمتی ازداستان :
قلبم بی*وقفه می*تپید. باز دلم برای دیدنش در لباس مشکی
محرمیش ضعف می*رفت، با این*که محرم امسال با
همه*ی سال*ها فرق داشت و می*تونستم دزدکی دیدش نزنم، کاری که سال*ها بود انجام می*دادم.
درست از اون شبی که توی همین اتاق صداش رو شنیدم
و نفهمیدم چرا قلبم به تپش افتاد و درونم آتیش به پا
شد که با یک مشت و دو مشت آب خنک هم حالم جا نیومد،
تازه با سلام کردن و دیدنش فقط کم مونده بود
پس بیفتم و خودم اصلا نفهمیدم چرا این احساس*های تازه در من جون گرفته. آره دقیقا از همون شب لعنتی
شروع شد این دزدکی دید زدن*هایی که برای یه دختر سنگین و متین زشت بود و بی*حیایی؛ ولی امان از قلب
سرکشم که نمی*گذاشت این*کار رو تکرار و تکرار نکنم. دانلود رمان به همین سادگی می*گفت نباشم؛
چون حس می*کرد سادگی*اش این روزها خریدار ندارد؛اما داشت، من خریدار بودم همه*ی سادگی*های عاشقانه*اش را.
قدم زدم کنارش در جاده*های سادگی، تا بفهمد من فقط عشق را با یک رنگ کنارش می*پسندم، آن هم به رنگ سادگی.اتاق صداش رو شنیدم و نفهمیدم چرا قلبم به تپش افتاد و درونم آتیش به
پیشنهاد می شود
رمان حد طوفان | ف.سین کاربر انجمن یک رمان
علاقه مندي ها (Bookmarks)